loading...
حافظ
مدیر بازدید : 18 شنبه 28 دی 1392 نظرات (0)
شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبلْ مست   صَلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود   ببین که جام زُجاجی چه طرفه‌اش بشکست!
بیار باده که در بارگاه استغنا   چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مست
از این رَباطِ دودَر چون ضرورت است رَحیل   رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج   بَلی، به حکم بلا بسته‌اند عهد اَلَست
به هست و نیست مَرَنجان ضمیر و خوش می‌باش   که نیستی‌است سرانجامِ هر کمال که هست
شکوه آصِفی و اسبِ باد و منطقِ طیر   به باد رفت و از او خواجه هیچ طَرْف نبست
به بال و پَر مرو از ره، که تیر پرتابی   هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نِشَست
زبان کِلک تو حافظ چه شُکر آن گوید   که گفته‌ی سخنت می‌برند دست به دست

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
همه روز روزه بودن ، همه شب نماز کردن همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن به خدا قسم که کس را ثمر آن قدر نبخشد که به روی مستمندی در بسته باز کردن
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 426
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 26
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 40
  • بازدید ماه : 96
  • بازدید سال : 1,015
  • بازدید کلی : 11,438
  • کدهای اختصاصی
    ارسال لینک < /BlogLinks>