loading...
حافظ
مدیر بازدید : 40 شنبه 28 دی 1392 نظرات (0)

 

صبا به تهنیت پیر می فروش آمد   که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای   درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار   که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش   که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع   به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد
ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد   چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد
چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس   سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
ز خانقاه به میخانه می‌رود حافظ   مگر ز مستی زهد ریا به هوش آمد

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
همه روز روزه بودن ، همه شب نماز کردن همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن به خدا قسم که کس را ثمر آن قدر نبخشد که به روی مستمندی در بسته باز کردن
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 426
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 17
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 31
  • بازدید ماه : 87
  • بازدید سال : 1,006
  • بازدید کلی : 11,429
  • کدهای اختصاصی
    ارسال لینک < /BlogLinks>